فرقی نمی کند در یک کشور پیشرفته زندگی می کنید یا در یک کشور فقیر؛ همه ما انسان ها همواره با فرصت هایی رو به رو می شویم که اگر به خوبی از آن استفاده کنیم، به پیشرفتی که ایده آل مان هست، دست خواهیم یافت. انسان امروزی همیشه با گزینه های زیادی رو به روست، از انتخاب شغل گرفته، تا انتخاب منابع خبری برای دنبال کردن اخبار روز و حتی انتخاب همسر!
امروزه انسان توانسته رفاه بیشتری را در مقایسه با اجداد خود به دست بیاورد. پیشرفت های علمی و پزشکی امید به زندگی را نسبت به گذشتگانمان افزایش داده است. بنابراین در چنین شرایطی چرا نباید گفت که زیستن در چنین دنیایی، شادمانی محض نیست؟
با این وجود بسیاری از ما با اینکه از سطح رفاه خوبی برخوردار هستیم،اما هنوز در مورد بسیاری از جنبه های زندگی مان نگران بوده و دچار استرس می شویم. اما چرا به چنین ویروسی همگانی مبتلا شده ایم؛ ویروسی که با جاه طلبی ها و خواستن های بیشتر، باعث رنج و استرس همیشگی انسان شده است.
دلیل این اتفاق بسیار واضح است. ما آن قدر با گزینه های متعدد احاطه شده ایم که گاه وسوسه می شویم همه آن کارها را امتحان کنیم و به عبارتی ساده تر دستی در همه چیز داشته باشیم. این موضوع باعث می شود که به جای تمرکز در یک زمینه، خود را با گزینه های متعدد گیج کنیم. هیچ می دانستید که با این کار، بیش از حد خود را تحت فشار قرار می دهید و به تدریج تمام قوا و انرژی خود را از دست خواهید داد؟
چاره این است که ابتدا بررسی کنیم چه چیزی برایمان اهمیت کلیدی و حیاتی دارد. در این صورت شاید این سوال پیش بیاید که تکلیف دیگر گزینه هایی که توجه تان را جلب کرده، چه می شود؟
جواب ساده است: کوچک ترین اهمیتی به آنها ندهید!
این نوشته به شما کمک خواهد کرد که موضوعات مهم زندگیتان را حتی اگر در ظاهر کوچک و جزئی باشند تشخیص داده و به آن ها بیش از هر مورد دیگر اهمیت و توجه نشان دهید.
برای کاری رنج و مشقت بکشید که ارزشش را داشته باشد!
تصور کنید که بعد از مرگ دست آوردتان روی سنگ قبرتان نوشته می شود . اگر بخواهید تنها در یک جمله، خود و دست آورد زندگی تان را تعریف کنید ،چگونه آن را توصیف می کنید؟ جواب این سوال همان چیزی است که هدف و غایت زندگی شما را شکل می دهد.
با این حال جواب دادن به این سوال آن قدرها هم ساده نیست . شاید در جواب به این سوال بگویید که ثروت، امنیت شغلی، شادی و داشتن خانواده شاد، تمام چیزی است که می خواهید. اما این خواسته ها چندان واضح نیستند و شما به صورت کامل مشخص نکرده اید که منظورتان از ثروت دقیقا چه نوع درآمدی است یا خانواده شادی که آرزویش را دارید، چه خصوصیات بارزی دارد.
حقیقت این است که خواسته های مبهم مشکل زا هستند زیرا این خواسته ها، انگیزه کافی برای دنبال کردن اهداف تان را در اختیارتان قرار نمی دهد. اما اگر خواسته تان را شفاف و با جزئیات کامل مطرح کنید، برای رسیدن به آن هدف مشخص از خود پشتکار بیشتری نشان خواهید داد.
نکته مهم دیگر این است که هیچ شخصی با دست روی دست گذاشتن و تنها نوشتن اهداف وو تصویرسازی ذهنی برای آن به جایی نرسیده است ! اگر می خواهید در زندگی به جایی برسید که
انتظارش را دارید، باید طعم رنج و سختی را بچشید . همه کسانی که امروز جزو افراد موفق در دنیا هستند، موفقیت و درخشش خود را مدیون سال ها تلاش سخت و پشتکار زیاد هستند. بدیهی است که برای رسیدن به اهداف تان باید موانع زیادی را پشت سر بگذاریدد چون جاده موفقیت مسیری پر فراز و نشیب است.
در جاده پرپیچ و خم تحقق اهداف، شما به اراده و انگیزه ای قوی نیاز دارید، زیرا بدون اراده ای قوی و اشتیاقی سوزان، سنگلاخ های جاده و خستگی راه، توان ادامه دادن را از شما خواهد گرفت. بنابراین اگر هدفی ندارید که برای رسیدن به آن مصمم باشید، در مواجه با سختی ها و رنج ها از توان خواهید افتاد.
برای مثال فرض کنیم که هدف شما این است که مدیرعامل یک شرکت مشهور شوید. این آرزو در شما شوق و اشتیاق کافی ایجاد کرده و باعث می شود که نسبت به پی گیری آن انگیزه پیدا کنید. هنگامی که به قدرتی که یک مدیرعامل می تواند داشته باشد و یا مسئولیت های او فکر می کنید، کاملا هیجان زده می شوید. با این حال تحقق این آرزو کار چندان ساده ای نیست،
یک مدیرعامل به طور مرتب هفته ای ۶۰ ساعت کار می کند، او باید تصمیمات سختی بگیرد و لازم است که آمادگی اخراج کردن افراد را در صورت لزوم داشته باشد،این مسئولیت ها نمی تواند توسط کسی که شخصیت متزلزلی دارد، انجام شود. بنابراین علاوه بر اینکه برای مدیرعامل شدن تلاش می کنید همزمان باید بر روی خصوصیات اخلاقی خود نیز کار کنید؛ این کاری است که یک شبه ممکن نیست و نیاز به گذر زمان دارد.
علاوه بر گذر زمان برای رسیدن به رویایتان باید متحمل سختی و مشقت هم شوید. اگر برای خواسته تان ارزش چندانی قائل نیستید، بی شک خیلی زود در میانه راه متوقف می شوید و خیلی راحت رویای تان را فراموش خواهید کرد!
بنابراین باید به دنبال خواسته ای باشید که ازش سختی کشیدن و رنج بردن را داشته باشد.
در واقع باید ببینید که از انجام چه کاری واقعا لذت می برید . کار کردن روی چیزی که شما را خوشحال می کند به این معنی است که نه تنها از این تلاش مداوم خسته نخواهید شد، بلکه عادت می کنید که آن کار را همیشه دوست داشته باشید.
به عنوان مثال نویسنده این کتاب را در نظر بگیرید. او پی برد که عاشق نوشتن در مورد روابط و قررهای عاشقانه است. به همین دلیل تصمیم گرفت وبلاگی شامل نکته هایی در خصوص روابط و قرارهای عاشقانه بسازد . این کار در ابتدا کار چالش برانگیزی بود، اما به این خاطر که او عاشق کاری بود که انجام می داد در برابر مشقت و سختی راه پیروز شد. در نهایت، سختی ها نتیجه دادند؛ آن وبلاگ ، صدها هزار خوانده جذب کرد و به حدی درآمدزا شد که نویسنده آن کار را به صورت تمام وقت انجام داد.
این نکته را در نظر بگیرید که به دنبال یک زندگی ساده بودن که عاری از مشقت است فایده ای ندارد. تنها راهی که می توانید از طریق آ« در زندگی پیشرفت کنید پیدا کردن هدفی است که می خواهید برای آن متحمل سختی شوید. در مسیر تحقق اهدافتان خیلی مهم است که به کارها و وظایفی که برایتان شادی به ارمغان نمی آورند نه بگویید. در این مورد کاملا بی رحم باشید و دست از چیزهایی که در زندگی شما را شاد نمی کنند، بکشید.
روی چیزهای اندک اما مورد اشتیاق متمرکز شوید و کوچک ترین اهمیتی به چیزهای دیگر ندهید.
رنج کشیدن می تواند منجر به دست آوردهایی مثال زدنی شود.
وقتی در مورد سختی کشیدن در راه رسیدن به اهداف، صحبت می کنیم. شاید در نگاه اول به یاد هنرمند فقیری بیفتیم که با وجود تلاش و رنج زیادش،کسی قدر او و آثارش را نمی داند. با این حال او هرگز حاضر نیست که تسلیم شود زیرا امید دارد که روزی نبوغش دیده شود، بنابراین تا رسیدن به این هدف، دست از خواسته اش بر نمیدارد.
این روایت تلخ، بیش از آن چه فکر کنید در دنیای امروز واقعیت دارد .
داستان زندگی گیتاریست آمریکایی دیو ماستین مصداقی از این مورد است . ماستین در سال ۱۹۸۳ از گرو موسیقی متالیکا بیرون انداخته شد آن هم درست در زمانی که گروه متالیکا در شرف رسیدن ب شهرت بود. او که به شدت از این طردشدگی عصبانی بود، مصمم شد که به اعضای گروه موسیقی پیشین اش نشان دهد که چه اشتباهی کرده اند.
او دو سال به طور خستگی ناپذیر تلاش کرد تا مهارت هایش را بهبود بخشد . او به دنبال موزیسین هایی بود تا یک گروه موسیقی حتی بهتر از متالیکا تشکیل دهد. ماستین در نهایت یک گروه موسیقی با نام مگادث تشکیل داد که به شدت محبوب شد و توانست بیش از ۲۵ میلیون نسخه از آثار خود را به فروش برساند. گرچه علیرغم موفقیت مگادث، ماستین باز هم در زندگی،شادی واقعی که دنبالش بود را نیافت. او به مقایسه موفقیت خود با دست آوردهای گروه موسیقی سابقش یعنی متالیکا ادامه داد.
ماستین به این خاطر که خود را با متالیکا مقایسه می کرد، علیرغم موفقیت های درخشانش،خود را یک بازنده در نظر می گرفت.
عدم رضایت مداوم ماستین به یک خطر رایج در افراد اشاره دارد. یعنی اندازه گیری موفقیت خود با موفقیت دیگران.
تنها راهی که ماستین می توانست احساس موفقیت داشته باشد این بود که از اعضای گروه موسیقی سابقش موفق تر باشد. این به آن معنی بود که او محکوم به ناامیدی است چون نمی توانست همانند گروه متالیکا به چنان شهرتی برسد.
بنابراین برای ایجاد حس همیشگی شادی در خودتان، باید ارزش های سالم تری پیدا کنید تا دست آوردهای خود را بر اساس آن ها قضاوت کنید.
پیت بست مثال بسیار خوبی از این است که چگونه اتخاذ ارزش های صحیح می تواند منجر به شادی افراد شود. بست هم مانند دیو ماستین از یک گروه موسیقی که در شرف موفقیت بود بیرون انداخته شده بود، یعنی گروه بیلتز، بزرگترین گروه موسیقی تاریخ! بست می دیدی که اعضای گروه موسیقی سابقش به اوج موفقیت رسیدند و این موضوع او را به شدت افسرده کرده بود. اما افسردگی او دیری نپایید و او تصمیم گرفت که ارزش هایش را تغییر دهد.
هر چند بست باز هم می خواست موسیقی بنوازد اما یاد گرفت که موفقیت و بدبختی خود را به بود و نبود موسیقی در زندگی اش نسبت ندهد.
این تغییر دیدگاه و ارزش در بست، منجر به یک زندگی شاد و توام با رضایت در او شد.
او توانست مجددا از نواختن موسیقی لذت ببرد حتی با وجود اینکه آن گروه های موسیقی که عضوشان بود، موفقیت کمی داشتند.
بنابراین وقتی که بحث شادی در میان باشد ارزش هایی که برای خود تعیین می کنیم، بسیار مهم تر از موفقیت های ظاهری هستند .
در قسمت بعدی خواهیم دید که چگونه می توانیم ارزش های صحیحی برای زندگی خود بیاییم.
منبع: بوکاپو – کتاب هنر ظریف بی خیالی