روي اهداف اصلي تمرکز کنيد

روي اهداف اصلي تمرکز کنيد

روي اهداف اصلي تمرکز کنيد

“وقتي همه نيروهاي جسمي و ذهني متمرکز شوند توانايي فرد براي حل مشكلات به طور حيرت‌انگيزي چند برابر مي‌شود. “

نرمن وينسنت پيل

" چرا به من حقوق مي دهند؟ "

 اين يكي از مهم ترين پرسش هايي است که بايد در تمام مدتي که به کاري مشغول هستيد مرتباً از خودتان بپرسيد.

واقعيت اين است که بيشتر مردم کاملاً مطمئن نيستند که چرا به آن ها حقوق مي دهند، اما اگر براي شما کاملاً روشن نباشد که چرا به شما حقوق مي دهند و براي دستيابي به چه نتايجي شما را استخدام کرده اند به سختي خواهيد توانست کار خود را به بهترين نحو انجام دهيد، حقوق خود را بالا ببريد و سريعتر ارتقاء پيدا کنيد.

ساده‌ترين پاسخ به اين پرسش اين است که شما را براي رسيدن به اهداف به‌خصوصي استخدام کرده اند.

دستمزد يا حقوق عبارت است از مبلغي که براي کميت و کيفيتي معين از کاري پرداخت مي‌شود که در ترکيب با کارهاي ديگران محصول يا خدمتي را به وجود مي‌آورد که مشتري‌ها حاضرند به خاطر آن پول بدهند.

در هر کاري اهداف اصلي مورد نظر را به ندرت مي‌توان در بيش از پنج تا هفت زمينه دسته‌بندي کرد. اين اهداف همان‌هايي هستند که شما بايد براي انجام مسئوليت هاي خود و داشتن حداکثر مشارکت با سازمان خود به آن‌ها دست پيدا کنيد.

اهداف اصلي مورد نظر شبيه به کارکردهاي حياتي بدن هستند مانند کارکردهايي که به وسيله ميزان فشار خون، سرعت ضربان قلب، آهنگ تنفس و ميزان فعاليت امواج مغزي نشان داده مي شود.

فقدان هر يك از اين فعاليت هاي حياتي منجر به مرگ ارگانيسم خواهد شد. به همين طريق، عدم موفقيت ما در دستيابي به هريك از اهداف اصلي مورد نظر نيز منجر به اين خواهد شد که شغلتان را از دست بدهيد.

به عنوان مثال، اهداف اصلي در مديريت عبارتند از: برنامه‌ريزي، سازمان‌دهي، گرفتن پرسنل، تفويض اختيار، نظارت، ارزيابي و گزارش گيري. اين ها زمينه هايي هستند که يك مدير بايد در آن‌ها به نتايجي دست يابد تا بتواند در کار خود به موفقيت برسد.

nlp

بايد براي کاري که انجام مي دهيد دانش و مهارت‌هاي اساسي را داشته باشيد.

 اين ضروريات مرتباً در حال تغيير هستند. در وهله نخست بايد توانايي ها و مهارت هاي اساسي که اين امكان را فراهم مي کند تا کارتان را انجام بدهيد به دست آوريد.

اما اهداف اصلي مورد نظر همواره در کار شما نقش بنيادي را ايفا مي کند و تعيين کننده ي موفقيت يا شكست شما در کارتان هستند.

اگر مي خواهيد در کارتان موفق باشيد بايد در حوزه ي اهداف اصلي کار توانا باشيد، حوزه اي که مسئوليت کامل آن با شماست.

اگر شما در اين حوزه فعال نباشيد، هيچ کس ديگري در آن فعاليت نخواهد کرد. حوزه اهداف اصلي حوزه فعاليت هايي است که شما آن را تحت کنترل داريد، حوزه اي که از يك طرف برون داد کار شماست و از طرف ديگر درون داد کار ديگران است و موجب همكاري بين شما و ديگران مي شود.

نقطه شروع داشتن عملكرد بالا براي شما اين است که ابتدا اهداف اصلي کارتان را مشخص کنيد.

با رئيستان در اين مورد صحبت کنيد و فهرستي از برون دادهاي حوزه کاريتان تهيه کنيد و مطمئن شويد که افرادي که از نظر شغلي مافوق شما، کمتراز شما، و نيز پايين تر از شما هستند بااين فهرست موافقند.

به عنوان مثال، براي يك فروشنده پيدا کردن مشتري جديد از اهداف اصلي محسوب مي‌شود. موفقيت در اين کار بخش اساسي تمامي فرآيند فروش است.

تمام کردن يك فروش هم از هدف هاي اصلي اين شغل محسوب مي‌شود. به انجام رسيدن يك فروش موجب مي شود تا زحمات بسياري افراد ديگر که در توليد و ارائه ي محصول يا خدمات عرضه شده سهيم بوده اند به نتيجه برسد.

براي صاحب يك شرکت يا مديرعامل آن موفق شدن در گرفتن وام بانكي از اهداف اصلي محسوب مي شود. استخدام کردن افراد شايسته و محول کردن درست کارها به آنان نيز از اهداف اصلي اين کار است.

براي يك منشي يا مسئول پذيرش، تايپ کردن يك نامه و يا پاسخ دادن به تلفن ها و وصل کردن سريع و درست آن‌ها به شخص موردنظر از اهداف اصلي اين شغل به شمار مي آيد.

توانايي افراد در انجام سريع و بسيار خوب اين وظايف اصلي تعيين کننده ي ميزان حقوق و امكان پيشرفت آنها در کارشان است.

پس از آنكه اهداف اصلي کارتان را مشخص کرديد، قدم بعدي نمره دادن، از يك تا ده، به نحوه ي فعاليت هاي خود در رسيدن به هر کدام از اين اهداف است.

در کدام زمينه قوي‌تر و در کدام زمينه ضعيف‌تر هستيد؟ در مورد کدام يك از اهداف نتايج عالي بدست آورده ايد و در مورد کدام يك عملكرد ضعيفي داشته ايد؟

در اين مورد قانوني وجود دارد: هدفي که در آن ضعيف ترين عملكرد را داشته ايد همان جايي است که شما بايد ساير توانائي ها و مهارت‌هاي خود را به کار گيريد.

منظور اين است که حتي اگر براي مثال در رسيدن به شش هدف از هفت هدف اصلي کارتان بتوانيد عملكرد عالي داشته باشيد، عدم توانايي و يا نداشتن مهارت کافي جهت دستيابي به هفتمين هدف، شما را از موفقيت باز مي‌دارد و ميزان موفقيت شما را در استفاده از توانايي‌ها و مهارت ها در ساير زمينه ها و اهداف اصليتان محدود مي‌کند.

ضعف شما در يك زمينه مي تواند مانع کارايي و اثربخشي شما و عامل اصلي برخوردها، اختلاف‌نظرها و در نهايت شكست شما در کار بشود.

براي مثال يكي از اهداف اصلي يك مدير تفويض اختيار است. توانايي انجام اين کار براي يك مدير بسيار مهم است زيرا اين کار او را قادر مي‌کند تا مديريت کند و بتواند از طريق به‌ کار گرفتن توانايي‌هاي ديگران به اهداف سازمان برسد. مديري که نتواند به خوبي کارها را به ديگران بسپارد، قادر نخواهد بود از ساير مهارت‌ها و توانايي‌هاي خود حداکثر استفاده را بكند.

عدم توانايي در محول کردن درست کارها به افراد ذيصلاح به تنهايي مي تواند باعث شكست يك مدير در کارش باشد.

يكي از علت هاي اصلي تنبلي و تأخير در انجام کار اين است که مردم از انجام کارها و فعاليت هايي که در گذشته در آن حوزه ها عملكرد ضعيف داشته اند خودداري مي کنند.

اکثر مردم به جاي تعيين هدف و برنامه‌ريزي براي بهبود و پيشرفت در زمينه هايي که در آن ضعف دارند آن زمينه را به طور کلي کنار مي گذارند. اين کار فقط وضع را بدتر مي کند. به عكس، هر چه توانايي شما در زمينه هايي که در آن ضعف داريد بيشتر شود، انگيزه‌ي شما براي انجام آن کار بيشتر مي‌شود، کمتر تنبلي به سراغ شما مي‌آيد و بيشتر مصمم مي‌شويد تا آن کار را تمام کنيد و يا در آن زمينه به مهارت بالاتري دست پيدا کنيد.

حقيقت اين است که هر کسي نقاط قوت و ضعف دارد. از توجيه کردن و دفاع از نقاط ضعفتان دست برداريد. به جاي اين کار آن ها را دقيقاً مشخص کنيد.

هدف خود را تعيين کنيد و براي آن‌كه در هر يك از زمينه‌هايي که در آن ضعيف هستيد بهترين باشيد برنامه ريزي کنيد. فكر کنيد! شايد براي آنكه در کارتان بهترين باشيد فقط به يك مهارت ديگر نياز داشته باشيد.

يكي از مهم‌ترين پرسش‌هايي که هميشه بايد از خودتان بپرسيد و به آن جواب بدهيد اين است: “چه مهارتي است که اگر من در آن عالي باشم بيشترين تأثير مثبت را روي کار يا شغل من مي‌گذارد؟” از اين به بعد براي پيشرفت در کارتان از اين پرسش استفاده کنيد و پاسخش را از خودتان بخواهيد.

احتمالاً جوابش را از قبل مي‌دانيد. از رئيستان، همكارانتان، دوستانتان و اعضاي خانواده تان نيز اين سؤال را بپرسيد. پاسخ پرسش را پيدا کنيد و سپس براي پيدا کردن مهارت و عملكرد عالي در آن زمينه دست به کار شويد.

چيزي که مايه ي خوشحالي است اين است که تمامي مهارت‌هاي کاري قابل يادگيري است.

وقتي فرد ديگري در يكي از مهارت‌هاي اصلي عملكرِد عالي دارد معني اش اين است که شما هم اگر بخواهيد مي توانيد در آن زمينه عالي باشيد. يكي از سريع ترين و بهترين راه ها براي از بين بردن تنبلي و انجام سريع‌تر کار اين است که در حوزه هاي اصلي کارتان عملكرد عالي داشته باشيد. اين مهم ترين کاري است که مي‌توانيد در زندگي حرفه اي خود انجام دهيد.

اهداف اصلي کارتان را مشخص کنيد.

 هدف‌هايي که رسيدن به آن‌ها نشان‌دهنده‌ي آن است که کارتان را به بهترين نحو انجام مي‌دهيد مشخص کرده و آن‌ها را روي کاغذ بياوريد.

سپس به هر کدام از آن‌ها با توجه به نحوه‌ي عملكرد خود در آن زمينه از يك تا ده نمره بدهيد، و آنگاه توانايي يا مهارتي را که اگر به خوبي از پس آن برآييد بيشترين تأثير را روي کارتان دارد تعيين کنيد.

فهرست اهداف اصلي را به رئيس خود نشان بدهيد و نظر او را بخواهيد.

از اظهارنظرهاي صادقانه استقبال کنيد. شما فقط در صورتي در کارتان عملكرد بهتري خواهيد داشت که بتوانيد از نظرات سازنده‌ي ديگران استفاده کنيد.

در مورد فهرستي که تهيه کرده‌ايد با کارکنان، همكاران و همسر خود مشورت کنيد. عادت کنيد که از اين به بعد مرتباً اهداف اصلي کارتان را تجزيه و تحليل کنيد.

هرگز از بهبود کار دست برنداريد. همين تصميم به تنهايي مي‌تواند زندگيتان را متحول کند.

برای موفقیت در زندگی، خلاف جریان  حرکت کنید

مطمئن باشید که با پشتکار کافی و قرارگیری هوشمندانه در محل مناسب، به خوش اقبالی دست خواهید یافت.

برای خوش اقبالی باید با افراد جدید ارتباط برقرار کنید

روش های بسیاری وجود دارد که به کمک آن ها می توانید از فرصت های زندگی تان به نحو احسن استفاده کنید.

یکی از این روش ها، ایجاد شبکه ای گسترده از آشنایان است.

احتمال بروز فرصت ها در هنگام مراوده با افراد جدید و ناآشنا، بیشتر از زمانی است که در جمع دوستان و خانواده تان هستید.

مارک گرانووتر، جامعه شناس آمریکایی، این پدیده را قدرت پیوندهای ضعیف نامیده است.

در این روش شما باید سعی کنید ایده یا تفکر خود را با هر شخص جدیدی که می بینید، در  میان بگذارید. با این کار به مرور زمان،‌به فرد مناسب برمی خورید، کسی که شما را در رسیدن به هدفتان یاری می کند.

برای مثال ممکن است شخصی را ملاقات کنید که امکان مصاحبه در شرکت مد نظرتان را برای تان فراهم کند.

روش دیگر برای بهره گیری از فرصت ها ، ایجاد تنوع در زندگی تان است .

هیچ کس دقیقا نمی داند که انجام چه کارهایی در آینده ثمربخش و به نفعش خواهد بود.

فعالیت و توانمندی در زمینه های مختلف، فرصت  های بیشتری را فراهم می کند و احتمال موفقیت فرد را افزایش می دهد . همچنین، اگر یک فرصت از دست برود، فرصت های بیشتر دیگری وجود دارند.

نکته ای که باید به آن توجه کنید. این است که فرصت ها در آغاز می توانند کوچک باشند، پس باید بتوانید آن ها را شناسایی کنید . برای درک بهتر این مساله به این مثال توجه کنید:

در سال ۱۹۲۸، الکساندر فلمینگ، پزشک و میکروب شناس اسکاتلندی، روی باکتری خاصی تحقیق می کرد.

در همان روزها او پس از تعطیلاتی  طولانی به آزمایشگاه خود بازگشت و صحنه عجیبی را دید.

او مشاهده کرد یکی از ظروف حاوی کشت این باکتری در معرض هوا قرار گرفته و قسمت هایی از آن با کپک پوشیده شده است .

در قسمت هایی که این کپک نفوذ کرده بود، باکتری ها به کلی از بین رفته بودند. اگر هر کس دیگری جای فلمینگ بود ، ممکن بود آن ظرف را دور بیاندازد ، اما فلمینگ فرصت پیش آمده را غنیمت شمارد . در نهایت ، او توانست پنی سیلین را کشف کند و برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۴۵ شود.

برای خوش اقبالی باید با دیگران متفاوت باشید

  • مارکوس گلدمن، بانکدار آمریکایی آلمانی تبار، شرکت گلدمن ساکس را در سال ۱۸۶۹، در شهر نیویورک تأسیس کرد. این شرکت خدمات مالی و بانکداری آمریکایی و چند ملیتی ارائه می دهد.

    شایعه ای درباره این شرکت وجود دارد که بر اساس آن ، فرم های استخدام تحلیلگرهای مالی جدید، به دو دسته تقسیم می شوند و سپس ، یک دسته مورد بررسی قرار می گیرد و دسته دیگر دور ریخته می شود. اگر کسی خوش شانس  باشد، فرمش به دسته اول می رود، وگرنه باید قید استخدام در این شرکت را بزند.

    به نظر شما در چنین شرایطی چگونه می توانید مطمئن شوید که فرم استخدامتان در دسته ای قرار دارد که بررسی می شود؟

    بهترین کار این است که نشان دهید با دیگران متفاوت هستید تا فرم استخدامتان حتما بررسی شود.

    اما بدون آنکه مسئول استخدام شما را شخصا ملاقات کند، چگونه می تواند بفهمد که با دیگران تفاوت داید؟ جواب این سوال در گسترش شبکه آشنایان و قدرت پیوندهای ضعیف قرار دارد.

    برای مثال، اگر یکی از نزدیکان تان در شرکت مورد نظرتان شاغل است ، آن شخص می تواند معرف شما باشد و فرآیند مصاحبه و استخدام شما را تسهیل کند .

    شاید این کار غیر منصفانه به نظر برسد، اما در واقع این طور نیست. اهمیت قرارگیری در محل مناسب برای بهره مندی از فرصت ها را به یاد بیاوید . داشتن معرف در یک شرکت، نشان می دهد که شما به خوبی  شبکه سازی کرده، در محل مناسب قرار گرفته و با فراد مناسب ملاقات کرده اید و توانسته اید توانمندی هایتان  را به نمایش بگذارید.

  • نکته مهم دیگری که در  رابطه با استخدام در یک شرکت وجود دارد این است که شما باید از خود تلاش و پشتکار نشان دهید.

    در  بسیاری از مواقع ، برای تعداد محدودی از فرصت های شغلی، کاندیدهای زیادی وجود دارند. میزان تلاش و پشتکار افراد عامل تعیین کننده ای برای استخدام آن هاست. برای مثال کسانی که سعی می کنند با مسئول استخدام ، شخصا تماس بگیرند یا از افراد معتبر توصیه نامه بگیرند، نشان می دهند که واقعا مشتاق هستند در آن شرکت استخدام شوند و شانس بیشتری دارند.

    افرادی که برای دستیابی به یک موقعیت شغلی تلاش می کنند، نشان می دهند که با دیگران متفاوت هستند.

    اما باید توجه داشته باشید که یک توصیه نامه به تنهایی تنظیم کننده موفقیت شما نیست. بنابراین باید فرصت های خود را نیز به حداکثر برسانید.

    به عنوان مثال، هر سه ستاره سریال تلویزیونی دختران از مزیتی غیرعادلانه در فرآیند انتخاب بازیگر برخوردار بودند، زیرا هر یک از آن ها یا والدین مشهوری داشتند یا تهیه کننده برنامه را از قبل می شناختند. با این وجود، هیچ یک از آن ها تنها به این مزیت اتکا نکردند و تلاش کردند تا نشان دهند که بهترین گزینه برای آن نقش ها هستند. همین امر نیز منجر به موفقیت بزرگ این سریال شد.    

  • خوش اقبالی در روابط عاطفی هم موثر است

مردم اغلب در مورد میزان خوش اقبالی یا بداقبالی شان در یافتن نیمه گمشده صحبت می کنند اما نکته ای که به آن توجه ندارند این است که عوامل دیگری جز شانس محض، در این مورد نقشی ندارد.

شما برای یافتن شریک زندگی مناسب، باید در محل مناسب باشید.

همان طور که قبلا گفته شد، برای افزایش اقبال خود، باید در محل هایی حضور داشته باشید که فرصت های فراوانی در آن وجود دارد. این موضوع در مورد ملاقات شریک زندگی تان نیز صدق می کند. برای مثال،‌اگر به هنر علاقه دارید و ترجیح می دهید شریک زندگی تان هم به هنر علاقمند باشد، باید سری به گالری های نقاشی یا عکاسی بزنید؛ شاید فرد مورد نظرتان را آن جا ملاقات کنید.

همچنین، این نکته را در نظر داشته باشید که زیاد بودن افراد حاضر در یک جمع، تضمین کننده یافتن شریک احتمالی تان نیست. به عنوان مثال، احتمال اینکه در عروسی دوستتان با ۱۲۵ مهمان، شخص مورد نظرتان را ملاقات کنید،‌بیشتر از آن است که او را در میان ۲۰۰۰۰ تماشاچی در یک مسابقه فوتبال ببینید. پس باید سعی کنید در محیط هایی  حضور داشته باشید که بتوانید با افراد ارتباط برقرار کرده و صحبت کنید.

پس از یافتن فرد مناسب، نباید به دنبال نقاط ضعف او باشید، زیرا هیچ کس کامل نیست  و همه ما نواقصی داریم . گاهی اوقات ممکن است آن قدر روی ویژگی های منفی شریک زندگی تان تمرکز کنید که از او ناامید شوید و بخواهید دنبال شخص دیگری بگردید که کامل است.

دکتر بری شوارتز، روان شناس آمریکایی، معتقد است که این مشکل،‌از تناقض انتخاب ریشه می گیرد. زمانی که شما گزینه های بسیاری برای انتخاب دارید، تصمیم گیری برایتان سخت می شود و در صورت انتخاب دائما فکر می کنید که شاید گزینه های دیگر بهتر بودند . به همین خاطر به جای لذت بردن از آن چه که دارید ، همواره به دنبال چیزهایی هستید که ندارید.

این نکته در مورد انتخاب شریک زندگی تان هم صادق است . تناقض انتخاب باعث می شود که شما ویژگی های مثبت شخصی را که انتخاب کرده اید نبینید و بر ویژگی های منفی اش متمرکز شوید. همین مساله منجر به کاهش رضایت شما از انتخابی می شود که در واقع، برایتان مناسب است.

نتایج یک نظرسنجی درباره معنی خوش اقبالی در عشق که نویسندگان این کتاب برگزار کردند، نشان داد که تنها ۷ درصد از شرکت کنندگان اعتقاد داشتند که خوش اقبالی یعنی یافتن فرد کامل، در حالی که ۸۰ درصد از آن ها بر این باور بودند که خوش اقبالی در عشق ناشی از توجه به نیازهای طرف مقابل به اندازه نیازهای خودشان است.

شما با زمان و تلاش  کافی می توانید رابطه ای قوی ایجاد کنید که احساس خوش اقبالی در عشق را برایتان فراهم می کند. به خاطر داشته باشید که خوش اقبالی در عشق، به آسانی در اختیار شما قرار نمی گیرد و برای رسیدن به آن باید تلاش کنید و آن را بسازید.

به کودکان بیاموزید که توانایی کنترل زندگی شان را دارند<br>

کودکان خوش اقبال، شادتر از هم بازی های خود هستند. اما چگونه می توان اقبال کودکان را افزایش داد ؟ جهت افزایش اقبال کودکان، باید به آن ها نشان دهید که فرصت های انبوهی برایشان مهیا است. البته نباید آن ها را مجبور کنید که مسیرمشخصی را به انتخاب شما برگزینند.

دکتر جسیکا لونشتاین، معلم مدرسه ای در نیویورک، عقیده دارد در صورتی که کودکان و حتی بزرگسالان باور داشته باشند که زندگی شان تحت کنترل اقدامات خود آن هاست . نه عوامل خارجی، شادتر خواهند بود. او همچنین توضیح می دهد که والدینی که در انتخاب معلمان فرزندشان دخالت می کنند، به استقلال و یادگیری او آسیب می رسانند.

شما باید به کودکان خود اجازه دهید که نتایج تلاش هایشان را مشاهده کنند، حتی اگر این تلاش ها در مسیر اشتباهی باشد و یا نتیجه مطلوبی نداشته باشد، زیرا در این صورت فرزندتان درس های بسیاری در مورد خودش و دنیا می آموزد. آن ها همچنین می توانند اشتباهات خود را درک کنند و از آن ها درس بگیرند.

درس دیگری که می توانید به فرزندتان بدهید و به افزایش اقبال شان کمک کنید این است که آنها مجبور نیستند شیوه های سنتی و موجود را به کار گیرند و مسیری را در زندگی پیش بگیرند که همه طی کرده اند. آن ها می توانند راه جدیدی را کشف و امتحان کنند.

بیل گیتس و پاول آلن را در نظر بگیرید. آن ها در دوره دبیرستان، کسب و کار کوچکی در زمینه تحلیل داده ها به راه انداختند که البته به شکست منجر شد. اما چه عاملی باعث شد که بعدها همین دو نفر توانستند شرکت مایکروسافت را تاسیس کنند؟

آلن و گیتس از حمایت خانواده هایشان برخوردار بودند و همین مسئله ، دلگرمی و پشتوانه آن ها برای ادامه مسیر بود.

به عنوان مثال پدر گیتس به جای آن که او را وادار به تمرکز بر روی درس های مدرسه اش کند، او را تشویق کرده بود که به کارش ادامه دهد و حتی در این مورد، با مدیر مدرسه نیز صحبت کرده بود. خانواده آلن و گیتس به آن ها اجازه دادند که به دنبال ماجراجویی های در ظاهر بی اهمیت شان بروند و با این کار باعث ایجاد خودباوری در این دو نوجوان شدند . در نهایت نیز همین خودباوری آن ها باعث شد که به افرادی موفق و خوش اقبال تبدیل شوند.

این نکته را به خاطر داشته باشید اگر می خواهید اساس موفقیت فرزندتان در آینده را مهیا کنید باید به آن ها بیاموزید که توانایی کنترل تصمیمات شان را دارند و باید مسئولیت آن ها را بپذیرند.

آماده سازی و عکس العمل مناسب، از جمله راههای گریز از بداقبالی است.

گاهی بداقبالی به صورت ناگهانی به سراغ شما می آید. جلوگیری از بداقبالی مانند به وجود آمدن خوش اقبالی است. شما باید آماده باشید و زیرکانه با شرایط رو به رو شوید.

آماده سازی خود بهترین راه مقابله با بداقبالی هایی است که ممکن است برایتان رخ دهد . برای آماده سازی در مقابل بداقبالی ها بهتر است با قدم های کوچک آغاز کنید.

به عنوان مثال در رابطه با مسائل مربوط به سلامتی، بهتر است به جای نگرانی در مورد کوچک و قابل کنترل تمرکز کنید. طبق مطالعه ای که در دانشکده سلامت عمومی هاروارد انجام گرفت، مشخص شد که سالانه بیش از ۱ میلیون آمریکایی به دلیل مشکلات وزنی، استعمال دخانیات و فشار خون بالا دچار مرگ زودهنگام می شوند. این در حالی است که با اندکی توجه و رعایت نکات کوچک، همه این مشکلات جسمی به راحتی قابل حل هستند.

نگرانی ما در مورد حمله یک کوسه یا یک ویروس نادر، بسیار نامعقول است، زیر احتمال مواجه با این موارد بسیار اندک است. در مقابل، تصادفات رانندگی روزانه جان صدها نفر را می گیرد، اما جالب است که کسی نگران این مساله نیست بنابراین اگر نگران سلامتی خود هستید در اولین قدم به فکر رعایت نکات کوچک اما مهم باشید . در رابطه با فجایع انسانی یا طبیعی نیز ، رعایت احتیاط بهترین کاری است که می توانید انجام دهید . همیشه احتمال وقوع این گونه اتفاق ها را در نظر بگیرید و اقدامات احتیاطی لازم را انجام دهید. به عنوان مثال، جهت اطمینان، زمانی را به بررسی خروجی های اضطراری در هتل ها یا ساختمان های جدید یا حصول اطمینان از وجود لوازم اطفاء حریق اختصاص دهید.

راه دیگری برای پیشگیری از بداقبالی ها  کنترل عکس العمل هایتان است . به بیانی دیگر شما می توانید با داشتن نگرشی مثبت ، بداقبالی را به خوش اقبالی تبدیل کنید.

برای مثال، لی چایلد نویسنده ای است که پس از ۱۳ سال سابقه کار در شغل پیشینش، اخراج شد. اما او با زیرکی توانست این بداقبالی را به فرصتی در زندگی اش بدل کند.او از خشم خود در راستای خلق رمان های پرفروش جک ریچر استفاده کرد و از این راه ، موفقیت و ثروت زیادی به دست آورد.

این موضوع تحت عنوان استراتژی صعود به تپه محلی شناخته می شود.

یعنی به منظور رسیدن به قله ای بلندتر از قله ای که اکنون در حال صعود به آن هستید ، اغلب ابتدا باید از یک دره پایین بروید.

به یاد داشته باشید که سخت کوشی تنها یک روش برای افزایش خوش اقبالی نیست، بلکه می تواند در رویارویی با بداقبالی نیز به شما کمک کند.

سخن پایانی

اقبال، بیشتر از آن چه که فکر می کنید، تحت کنترل شماست. با پیروی از اصول بیان شده در این مقاله می توانید اقبالتان را افزایش دهید. برای این کار شما باید سخت کوشی ،‌استعداد و شانس را با هم ترکیب کنید و برای رویارویی با فرصت ها آماده شوید.همچنین فراموش نکنید که برای بهره مندی هرچه بیشتر از فرصت ها باید در محل مناسب حضور پیدا کنید؛ یعنی به جاهایی بروید که فکر می کنید احتمال فراهم شدن فرصت های جدید در آن جا بیشتر است.

“وقتي همه نيروهاي جسمي و ذهني متمرکز شوند توانايي فرد براي حل مشكلات به طور حيرت‌انگيزي چند برابر مي‌شود. “

نرمن وينسنت پيل

" چرا به من حقوق مي دهند؟ "

 اين يكي از مهم ترين پرسش هايي است که بايد در تمام مدتي که به کاري مشغول هستيد مرتباً از خودتان بپرسيد.

واقعيت اين است که بيشتر مردم کاملاً مطمئن نيستند که چرا به آن ها حقوق مي دهند، اما اگر براي شما کاملاً روشن نباشد که چرا به شما حقوق مي دهند و براي دستيابي به چه نتايجي شما را استخدام کرده اند به سختي خواهيد توانست کار خود را به بهترين نحو انجام دهيد، حقوق خود را بالا ببريد و سريعتر ارتقاء پيدا کنيد.

ساده‌ترين پاسخ به اين پرسش اين است که شما را براي رسيدن به اهداف به‌خصوصي استخدام کرده اند.

دستمزد يا حقوق عبارت است از مبلغي که براي کميت و کيفيتي معين از کاري پرداخت مي‌شود که در ترکيب با کارهاي ديگران محصول يا خدمتي را به وجود مي‌آورد که مشتري‌ها حاضرند به خاطر آن پول بدهند.

در هر کاري اهداف اصلي مورد نظر را به ندرت مي‌توان در بيش از پنج تا هفت زمينه دسته‌بندي کرد. اين اهداف همان‌هايي هستند که شما بايد براي انجام مسئوليت هاي خود و داشتن حداکثر مشارکت با سازمان خود به آن‌ها دست پيدا کنيد.

اهداف اصلي مورد نظر شبيه به کارکردهاي حياتي بدن هستند مانند کارکردهايي که به وسيله ميزان فشار خون، سرعت ضربان قلب، آهنگ تنفس و ميزان فعاليت امواج مغزي نشان داده مي شود.

فقدان هر يك از اين فعاليت هاي حياتي منجر به مرگ ارگانيسم خواهد شد. به همين طريق، عدم موفقيت ما در دستيابي به هريك از اهداف اصلي مورد نظر نيز منجر به اين خواهد شد که شغلتان را از دست بدهيد.

به عنوان مثال، اهداف اصلي در مديريت عبارتند از: برنامه‌ريزي، سازمان‌دهي، گرفتن پرسنل، تفويض اختيار، نظارت، ارزيابي و گزارش گيري. اين ها زمينه هايي هستند که يك مدير بايد در آن‌ها به نتايجي دست يابد تا بتواند در کار خود به موفقيت برسد.

nlp

بايد براي کاري که انجام مي دهيد دانش و مهارت‌هاي اساسي را داشته باشيد.

 اين ضروريات مرتباً در حال تغيير هستند. در وهله نخست بايد توانايي ها و مهارت هاي اساسي که اين امكان را فراهم مي کند تا کارتان را انجام بدهيد به دست آوريد.

اما اهداف اصلي مورد نظر همواره در کار شما نقش بنيادي را ايفا مي کند و تعيين کننده ي موفقيت يا شكست شما در کارتان هستند.

اگر مي خواهيد در کارتان موفق باشيد بايد در حوزه ي اهداف اصلي کار توانا باشيد، حوزه اي که مسئوليت کامل آن با شماست.

اگر شما در اين حوزه فعال نباشيد، هيچ کس ديگري در آن فعاليت نخواهد کرد. حوزه اهداف اصلي حوزه فعاليت هايي است که شما آن را تحت کنترل داريد، حوزه اي که از يك طرف برون داد کار شماست و از طرف ديگر درون داد کار ديگران است و موجب همكاري بين شما و ديگران مي شود.

نقطه شروع داشتن عملكرد بالا براي شما اين است که ابتدا اهداف اصلي کارتان را مشخص کنيد.

با رئيستان در اين مورد صحبت کنيد و فهرستي از برون دادهاي حوزه کاريتان تهيه کنيد و مطمئن شويد که افرادي که از نظر شغلي مافوق شما، کمتراز شما، و نيز پايين تر از شما هستند بااين فهرست موافقند.

به عنوان مثال، براي يك فروشنده پيدا کردن مشتري جديد از اهداف اصلي محسوب مي‌شود. موفقيت در اين کار بخش اساسي تمامي فرآيند فروش است.

تمام کردن يك فروش هم از هدف هاي اصلي اين شغل محسوب مي‌شود. به انجام رسيدن يك فروش موجب مي شود تا زحمات بسياري افراد ديگر که در توليد و ارائه ي محصول يا خدمات عرضه شده سهيم بوده اند به نتيجه برسد.

براي صاحب يك شرکت يا مديرعامل آن موفق شدن در گرفتن وام بانكي از اهداف اصلي محسوب مي شود. استخدام کردن افراد شايسته و محول کردن درست کارها به آنان نيز از اهداف اصلي اين کار است.

براي يك منشي يا مسئول پذيرش، تايپ کردن يك نامه و يا پاسخ دادن به تلفن ها و وصل کردن سريع و درست آن‌ها به شخص موردنظر از اهداف اصلي اين شغل به شمار مي آيد.

توانايي افراد در انجام سريع و بسيار خوب اين وظايف اصلي تعيين کننده ي ميزان حقوق و امكان پيشرفت آنها در کارشان است.

پس از آنكه اهداف اصلي کارتان را مشخص کرديد، قدم بعدي نمره دادن، از يك تا ده، به نحوه ي فعاليت هاي خود در رسيدن به هر کدام از اين اهداف است.

در کدام زمينه قوي‌تر و در کدام زمينه ضعيف‌تر هستيد؟ در مورد کدام يك از اهداف نتايج عالي بدست آورده ايد و در مورد کدام يك عملكرد ضعيفي داشته ايد؟

در اين مورد قانوني وجود دارد: هدفي که در آن ضعيف ترين عملكرد را داشته ايد همان جايي است که شما بايد ساير توانائي ها و مهارت‌هاي خود را به کار گيريد.

منظور اين است که حتي اگر براي مثال در رسيدن به شش هدف از هفت هدف اصلي کارتان بتوانيد عملكرد عالي داشته باشيد، عدم توانايي و يا نداشتن مهارت کافي جهت دستيابي به هفتمين هدف، شما را از موفقيت باز مي‌دارد و ميزان موفقيت شما را در استفاده از توانايي‌ها و مهارت ها در ساير زمينه ها و اهداف اصليتان محدود مي‌کند.

ضعف شما در يك زمينه مي تواند مانع کارايي و اثربخشي شما و عامل اصلي برخوردها، اختلاف‌نظرها و در نهايت شكست شما در کار بشود.

براي مثال يكي از اهداف اصلي يك مدير تفويض اختيار است. توانايي انجام اين کار براي يك مدير بسيار مهم است زيرا اين کار او را قادر مي‌کند تا مديريت کند و بتواند از طريق به‌ کار گرفتن توانايي‌هاي ديگران به اهداف سازمان برسد. مديري که نتواند به خوبي کارها را به ديگران بسپارد، قادر نخواهد بود از ساير مهارت‌ها و توانايي‌هاي خود حداکثر استفاده را بكند.

عدم توانايي در محول کردن درست کارها به افراد ذيصلاح به تنهايي مي تواند باعث شكست يك مدير در کارش باشد.

يكي از علت هاي اصلي تنبلي و تأخير در انجام کار اين است که مردم از انجام کارها و فعاليت هايي که در گذشته در آن حوزه ها عملكرد ضعيف داشته اند خودداري مي کنند.

اکثر مردم به جاي تعيين هدف و برنامه‌ريزي براي بهبود و پيشرفت در زمينه هايي که در آن ضعف دارند آن زمينه را به طور کلي کنار مي گذارند. اين کار فقط وضع را بدتر مي کند. به عكس، هر چه توانايي شما در زمينه هايي که در آن ضعف داريد بيشتر شود، انگيزه‌ي شما براي انجام آن کار بيشتر مي‌شود، کمتر تنبلي به سراغ شما مي‌آيد و بيشتر مصمم مي‌شويد تا آن کار را تمام کنيد و يا در آن زمينه به مهارت بالاتري دست پيدا کنيد.

حقيقت اين است که هر کسي نقاط قوت و ضعف دارد. از توجيه کردن و دفاع از نقاط ضعفتان دست برداريد. به جاي اين کار آن ها را دقيقاً مشخص کنيد.

هدف خود را تعيين کنيد و براي آن‌كه در هر يك از زمينه‌هايي که در آن ضعيف هستيد بهترين باشيد برنامه ريزي کنيد. فكر کنيد! شايد براي آنكه در کارتان بهترين باشيد فقط به يك مهارت ديگر نياز داشته باشيد.

يكي از مهم‌ترين پرسش‌هايي که هميشه بايد از خودتان بپرسيد و به آن جواب بدهيد اين است: “چه مهارتي است که اگر من در آن عالي باشم بيشترين تأثير مثبت را روي کار يا شغل من مي‌گذارد؟” از اين به بعد براي پيشرفت در کارتان از اين پرسش استفاده کنيد و پاسخش را از خودتان بخواهيد.

احتمالاً جوابش را از قبل مي‌دانيد. از رئيستان، همكارانتان، دوستانتان و اعضاي خانواده تان نيز اين سؤال را بپرسيد. پاسخ پرسش را پيدا کنيد و سپس براي پيدا کردن مهارت و عملكرد عالي در آن زمينه دست به کار شويد.

چيزي که مايه ي خوشحالي است اين است که تمامي مهارت‌هاي کاري قابل يادگيري است.

وقتي فرد ديگري در يكي از مهارت‌هاي اصلي عملكرِد عالي دارد معني اش اين است که شما هم اگر بخواهيد مي توانيد در آن زمينه عالي باشيد. يكي از سريع ترين و بهترين راه ها براي از بين بردن تنبلي و انجام سريع‌تر کار اين است که در حوزه هاي اصلي کارتان عملكرد عالي داشته باشيد. اين مهم ترين کاري است که مي‌توانيد در زندگي حرفه اي خود انجام دهيد.

اهداف اصلي کارتان را مشخص کنيد.

 هدف‌هايي که رسيدن به آن‌ها نشان‌دهنده‌ي آن است که کارتان را به بهترين نحو انجام مي‌دهيد مشخص کرده و آن‌ها را روي کاغذ بياوريد.

سپس به هر کدام از آن‌ها با توجه به نحوه‌ي عملكرد خود در آن زمينه از يك تا ده نمره بدهيد، و آنگاه توانايي يا مهارتي را که اگر به خوبي از پس آن برآييد بيشترين تأثير را روي کارتان دارد تعيين کنيد.

فهرست اهداف اصلي را به رئيس خود نشان بدهيد و نظر او را بخواهيد.

از اظهارنظرهاي صادقانه استقبال کنيد. شما فقط در صورتي در کارتان عملكرد بهتري خواهيد داشت که بتوانيد از نظرات سازنده‌ي ديگران استفاده کنيد.

در مورد فهرستي که تهيه کرده‌ايد با کارکنان، همكاران و همسر خود مشورت کنيد. عادت کنيد که از اين به بعد مرتباً اهداف اصلي کارتان را تجزيه و تحليل کنيد.

هرگز از بهبود کار دست برنداريد. همين تصميم به تنهايي مي‌تواند زندگيتان را متحول کند.

برای موفقیت در زندگی، خلاف جریان  حرکت کنید

مطمئن باشید که با پشتکار کافی و قرارگیری هوشمندانه در محل مناسب، به خوش اقبالی دست خواهید یافت.

برای خوش اقبالی باید با افراد جدید ارتباط برقرار کنید

روش های بسیاری وجود دارد که به کمک آن ها می توانید از فرصت های زندگی تان به نحو احسن استفاده کنید.

یکی از این روش ها، ایجاد شبکه ای گسترده از آشنایان است.

احتمال بروز فرصت ها در هنگام مراوده با افراد جدید و ناآشنا، بیشتر از زمانی است که در جمع دوستان و خانواده تان هستید.

مارک گرانووتر، جامعه شناس آمریکایی، این پدیده را قدرت پیوندهای ضعیف نامیده است.

در این روش شما باید سعی کنید ایده یا تفکر خود را با هر شخص جدیدی که می بینید، در  میان بگذارید. با این کار به مرور زمان،‌به فرد مناسب برمی خورید، کسی که شما را در رسیدن به هدفتان یاری می کند.

برای مثال ممکن است شخصی را ملاقات کنید که امکان مصاحبه در شرکت مد نظرتان را برای تان فراهم کند.

روش دیگر برای بهره گیری از فرصت ها ، ایجاد تنوع در زندگی تان است .

هیچ کس دقیقا نمی داند که انجام چه کارهایی در آینده ثمربخش و به نفعش خواهد بود.

فعالیت و توانمندی در زمینه های مختلف، فرصت  های بیشتری را فراهم می کند و احتمال موفقیت فرد را افزایش می دهد . همچنین، اگر یک فرصت از دست برود، فرصت های بیشتر دیگری وجود دارند.

نکته ای که باید به آن توجه کنید. این است که فرصت ها در آغاز می توانند کوچک باشند، پس باید بتوانید آن ها را شناسایی کنید . برای درک بهتر این مساله به این مثال توجه کنید:

در سال ۱۹۲۸، الکساندر فلمینگ، پزشک و میکروب شناس اسکاتلندی، روی باکتری خاصی تحقیق می کرد.

در همان روزها او پس از تعطیلاتی  طولانی به آزمایشگاه خود بازگشت و صحنه عجیبی را دید.

او مشاهده کرد یکی از ظروف حاوی کشت این باکتری در معرض هوا قرار گرفته و قسمت هایی از آن با کپک پوشیده شده است .

در قسمت هایی که این کپک نفوذ کرده بود، باکتری ها به کلی از بین رفته بودند. اگر هر کس دیگری جای فلمینگ بود ، ممکن بود آن ظرف را دور بیاندازد ، اما فلمینگ فرصت پیش آمده را غنیمت شمارد . در نهایت ، او توانست پنی سیلین را کشف کند و برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۴۵ شود.

برای خوش اقبالی باید با دیگران متفاوت باشید

  • مارکوس گلدمن، بانکدار آمریکایی آلمانی تبار، شرکت گلدمن ساکس را در سال ۱۸۶۹، در شهر نیویورک تأسیس کرد. این شرکت خدمات مالی و بانکداری آمریکایی و چند ملیتی ارائه می دهد.

    شایعه ای درباره این شرکت وجود دارد که بر اساس آن ، فرم های استخدام تحلیلگرهای مالی جدید، به دو دسته تقسیم می شوند و سپس ، یک دسته مورد بررسی قرار می گیرد و دسته دیگر دور ریخته می شود. اگر کسی خوش شانس  باشد، فرمش به دسته اول می رود، وگرنه باید قید استخدام در این شرکت را بزند.

    به نظر شما در چنین شرایطی چگونه می توانید مطمئن شوید که فرم استخدامتان در دسته ای قرار دارد که بررسی می شود؟

    بهترین کار این است که نشان دهید با دیگران متفاوت هستید تا فرم استخدامتان حتما بررسی شود.

    اما بدون آنکه مسئول استخدام شما را شخصا ملاقات کند، چگونه می تواند بفهمد که با دیگران تفاوت داید؟ جواب این سوال در گسترش شبکه آشنایان و قدرت پیوندهای ضعیف قرار دارد.

    برای مثال، اگر یکی از نزدیکان تان در شرکت مورد نظرتان شاغل است ، آن شخص می تواند معرف شما باشد و فرآیند مصاحبه و استخدام شما را تسهیل کند .

    شاید این کار غیر منصفانه به نظر برسد، اما در واقع این طور نیست. اهمیت قرارگیری در محل مناسب برای بهره مندی از فرصت ها را به یاد بیاوید . داشتن معرف در یک شرکت، نشان می دهد که شما به خوبی  شبکه سازی کرده، در محل مناسب قرار گرفته و با فراد مناسب ملاقات کرده اید و توانسته اید توانمندی هایتان  را به نمایش بگذارید.

  • نکته مهم دیگری که در  رابطه با استخدام در یک شرکت وجود دارد این است که شما باید از خود تلاش و پشتکار نشان دهید.

    در  بسیاری از مواقع ، برای تعداد محدودی از فرصت های شغلی، کاندیدهای زیادی وجود دارند. میزان تلاش و پشتکار افراد عامل تعیین کننده ای برای استخدام آن هاست. برای مثال کسانی که سعی می کنند با مسئول استخدام ، شخصا تماس بگیرند یا از افراد معتبر توصیه نامه بگیرند، نشان می دهند که واقعا مشتاق هستند در آن شرکت استخدام شوند و شانس بیشتری دارند.

    افرادی که برای دستیابی به یک موقعیت شغلی تلاش می کنند، نشان می دهند که با دیگران متفاوت هستند.

    اما باید توجه داشته باشید که یک توصیه نامه به تنهایی تنظیم کننده موفقیت شما نیست. بنابراین باید فرصت های خود را نیز به حداکثر برسانید.

    به عنوان مثال، هر سه ستاره سریال تلویزیونی دختران از مزیتی غیرعادلانه در فرآیند انتخاب بازیگر برخوردار بودند، زیرا هر یک از آن ها یا والدین مشهوری داشتند یا تهیه کننده برنامه را از قبل می شناختند. با این وجود، هیچ یک از آن ها تنها به این مزیت اتکا نکردند و تلاش کردند تا نشان دهند که بهترین گزینه برای آن نقش ها هستند. همین امر نیز منجر به موفقیت بزرگ این سریال شد.    

  • خوش اقبالی در روابط عاطفی هم موثر است

مردم اغلب در مورد میزان خوش اقبالی یا بداقبالی شان در یافتن نیمه گمشده صحبت می کنند اما نکته ای که به آن توجه ندارند این است که عوامل دیگری جز شانس محض، در این مورد نقشی ندارد.

شما برای یافتن شریک زندگی مناسب، باید در محل مناسب باشید.

همان طور که قبلا گفته شد، برای افزایش اقبال خود، باید در محل هایی حضور داشته باشید که فرصت های فراوانی در آن وجود دارد. این موضوع در مورد ملاقات شریک زندگی تان نیز صدق می کند. برای مثال،‌اگر به هنر علاقه دارید و ترجیح می دهید شریک زندگی تان هم به هنر علاقمند باشد، باید سری به گالری های نقاشی یا عکاسی بزنید؛ شاید فرد مورد نظرتان را آن جا ملاقات کنید.

همچنین، این نکته را در نظر داشته باشید که زیاد بودن افراد حاضر در یک جمع، تضمین کننده یافتن شریک احتمالی تان نیست. به عنوان مثال، احتمال اینکه در عروسی دوستتان با ۱۲۵ مهمان، شخص مورد نظرتان را ملاقات کنید،‌بیشتر از آن است که او را در میان ۲۰۰۰۰ تماشاچی در یک مسابقه فوتبال ببینید. پس باید سعی کنید در محیط هایی  حضور داشته باشید که بتوانید با افراد ارتباط برقرار کرده و صحبت کنید.

پس از یافتن فرد مناسب، نباید به دنبال نقاط ضعف او باشید، زیرا هیچ کس کامل نیست  و همه ما نواقصی داریم . گاهی اوقات ممکن است آن قدر روی ویژگی های منفی شریک زندگی تان تمرکز کنید که از او ناامید شوید و بخواهید دنبال شخص دیگری بگردید که کامل است.

دکتر بری شوارتز، روان شناس آمریکایی، معتقد است که این مشکل،‌از تناقض انتخاب ریشه می گیرد. زمانی که شما گزینه های بسیاری برای انتخاب دارید، تصمیم گیری برایتان سخت می شود و در صورت انتخاب دائما فکر می کنید که شاید گزینه های دیگر بهتر بودند . به همین خاطر به جای لذت بردن از آن چه که دارید ، همواره به دنبال چیزهایی هستید که ندارید.

این نکته در مورد انتخاب شریک زندگی تان هم صادق است . تناقض انتخاب باعث می شود که شما ویژگی های مثبت شخصی را که انتخاب کرده اید نبینید و بر ویژگی های منفی اش متمرکز شوید. همین مساله منجر به کاهش رضایت شما از انتخابی می شود که در واقع، برایتان مناسب است.

نتایج یک نظرسنجی درباره معنی خوش اقبالی در عشق که نویسندگان این کتاب برگزار کردند، نشان داد که تنها ۷ درصد از شرکت کنندگان اعتقاد داشتند که خوش اقبالی یعنی یافتن فرد کامل، در حالی که ۸۰ درصد از آن ها بر این باور بودند که خوش اقبالی در عشق ناشی از توجه به نیازهای طرف مقابل به اندازه نیازهای خودشان است.

شما با زمان و تلاش  کافی می توانید رابطه ای قوی ایجاد کنید که احساس خوش اقبالی در عشق را برایتان فراهم می کند. به خاطر داشته باشید که خوش اقبالی در عشق، به آسانی در اختیار شما قرار نمی گیرد و برای رسیدن به آن باید تلاش کنید و آن را بسازید.

به کودکان بیاموزید که توانایی کنترل زندگی شان را دارند<br>

کودکان خوش اقبال، شادتر از هم بازی های خود هستند. اما چگونه می توان اقبال کودکان را افزایش داد ؟ جهت افزایش اقبال کودکان، باید به آن ها نشان دهید که فرصت های انبوهی برایشان مهیا است. البته نباید آن ها را مجبور کنید که مسیرمشخصی را به انتخاب شما برگزینند.

دکتر جسیکا لونشتاین، معلم مدرسه ای در نیویورک، عقیده دارد در صورتی که کودکان و حتی بزرگسالان باور داشته باشند که زندگی شان تحت کنترل اقدامات خود آن هاست . نه عوامل خارجی، شادتر خواهند بود. او همچنین توضیح می دهد که والدینی که در انتخاب معلمان فرزندشان دخالت می کنند، به استقلال و یادگیری او آسیب می رسانند.

شما باید به کودکان خود اجازه دهید که نتایج تلاش هایشان را مشاهده کنند، حتی اگر این تلاش ها در مسیر اشتباهی باشد و یا نتیجه مطلوبی نداشته باشد، زیرا در این صورت فرزندتان درس های بسیاری در مورد خودش و دنیا می آموزد. آن ها همچنین می توانند اشتباهات خود را درک کنند و از آن ها درس بگیرند.

درس دیگری که می توانید به فرزندتان بدهید و به افزایش اقبال شان کمک کنید این است که آنها مجبور نیستند شیوه های سنتی و موجود را به کار گیرند و مسیری را در زندگی پیش بگیرند که همه طی کرده اند. آن ها می توانند راه جدیدی را کشف و امتحان کنند.

بیل گیتس و پاول آلن را در نظر بگیرید. آن ها در دوره دبیرستان، کسب و کار کوچکی در زمینه تحلیل داده ها به راه انداختند که البته به شکست منجر شد. اما چه عاملی باعث شد که بعدها همین دو نفر توانستند شرکت مایکروسافت را تاسیس کنند؟

آلن و گیتس از حمایت خانواده هایشان برخوردار بودند و همین مسئله ، دلگرمی و پشتوانه آن ها برای ادامه مسیر بود.

به عنوان مثال پدر گیتس به جای آن که او را وادار به تمرکز بر روی درس های مدرسه اش کند، او را تشویق کرده بود که به کارش ادامه دهد و حتی در این مورد، با مدیر مدرسه نیز صحبت کرده بود. خانواده آلن و گیتس به آن ها اجازه دادند که به دنبال ماجراجویی های در ظاهر بی اهمیت شان بروند و با این کار باعث ایجاد خودباوری در این دو نوجوان شدند . در نهایت نیز همین خودباوری آن ها باعث شد که به افرادی موفق و خوش اقبال تبدیل شوند.

این نکته را به خاطر داشته باشید اگر می خواهید اساس موفقیت فرزندتان در آینده را مهیا کنید باید به آن ها بیاموزید که توانایی کنترل تصمیمات شان را دارند و باید مسئولیت آن ها را بپذیرند.

آماده سازی و عکس العمل مناسب، از جمله راههای گریز از بداقبالی است.

گاهی بداقبالی به صورت ناگهانی به سراغ شما می آید. جلوگیری از بداقبالی مانند به وجود آمدن خوش اقبالی است. شما باید آماده باشید و زیرکانه با شرایط رو به رو شوید.

آماده سازی خود بهترین راه مقابله با بداقبالی هایی است که ممکن است برایتان رخ دهد . برای آماده سازی در مقابل بداقبالی ها بهتر است با قدم های کوچک آغاز کنید.

به عنوان مثال در رابطه با مسائل مربوط به سلامتی، بهتر است به جای نگرانی در مورد کوچک و قابل کنترل تمرکز کنید. طبق مطالعه ای که در دانشکده سلامت عمومی هاروارد انجام گرفت، مشخص شد که سالانه بیش از ۱ میلیون آمریکایی به دلیل مشکلات وزنی، استعمال دخانیات و فشار خون بالا دچار مرگ زودهنگام می شوند. این در حالی است که با اندکی توجه و رعایت نکات کوچک، همه این مشکلات جسمی به راحتی قابل حل هستند.

نگرانی ما در مورد حمله یک کوسه یا یک ویروس نادر، بسیار نامعقول است، زیر احتمال مواجه با این موارد بسیار اندک است. در مقابل، تصادفات رانندگی روزانه جان صدها نفر را می گیرد، اما جالب است که کسی نگران این مساله نیست بنابراین اگر نگران سلامتی خود هستید در اولین قدم به فکر رعایت نکات کوچک اما مهم باشید . در رابطه با فجایع انسانی یا طبیعی نیز ، رعایت احتیاط بهترین کاری است که می توانید انجام دهید . همیشه احتمال وقوع این گونه اتفاق ها را در نظر بگیرید و اقدامات احتیاطی لازم را انجام دهید. به عنوان مثال، جهت اطمینان، زمانی را به بررسی خروجی های اضطراری در هتل ها یا ساختمان های جدید یا حصول اطمینان از وجود لوازم اطفاء حریق اختصاص دهید.

راه دیگری برای پیشگیری از بداقبالی ها  کنترل عکس العمل هایتان است . به بیانی دیگر شما می توانید با داشتن نگرشی مثبت ، بداقبالی را به خوش اقبالی تبدیل کنید.

برای مثال، لی چایلد نویسنده ای است که پس از ۱۳ سال سابقه کار در شغل پیشینش، اخراج شد. اما او با زیرکی توانست این بداقبالی را به فرصتی در زندگی اش بدل کند.او از خشم خود در راستای خلق رمان های پرفروش جک ریچر استفاده کرد و از این راه ، موفقیت و ثروت زیادی به دست آورد.

این موضوع تحت عنوان استراتژی صعود به تپه محلی شناخته می شود.

یعنی به منظور رسیدن به قله ای بلندتر از قله ای که اکنون در حال صعود به آن هستید ، اغلب ابتدا باید از یک دره پایین بروید.

به یاد داشته باشید که سخت کوشی تنها یک روش برای افزایش خوش اقبالی نیست، بلکه می تواند در رویارویی با بداقبالی نیز به شما کمک کند.

سخن پایانی

اقبال، بیشتر از آن چه که فکر می کنید، تحت کنترل شماست. با پیروی از اصول بیان شده در این مقاله می توانید اقبالتان را افزایش دهید. برای این کار شما باید سخت کوشی ،‌استعداد و شانس را با هم ترکیب کنید و برای رویارویی با فرصت ها آماده شوید.همچنین فراموش نکنید که برای بهره مندی هرچه بیشتر از فرصت ها باید در محل مناسب حضور پیدا کنید؛ یعنی به جاهایی بروید که فکر می کنید احتمال فراهم شدن فرصت های جدید در آن جا بیشتر است.

“وقتي همه نيروهاي جسمي و ذهني متمرکز شوند توانايي فرد براي حل مشكلات به طور حيرت‌انگيزي چند برابر مي‌شود. “

نرمن وينسنت پيل

" چرا به من حقوق مي دهند؟ "

 اين يكي از مهم ترين پرسش هايي است که بايد در تمام مدتي که به کاري مشغول هستيد مرتباً از خودتان بپرسيد.

واقعيت اين است که بيشتر مردم کاملاً مطمئن نيستند که چرا به آن ها حقوق مي دهند، اما اگر براي شما کاملاً روشن نباشد که چرا به شما حقوق مي دهند و براي دستيابي به چه نتايجي شما را استخدام کرده اند به سختي خواهيد توانست کار خود را به بهترين نحو انجام دهيد، حقوق خود را بالا ببريد و سريعتر ارتقاء پيدا کنيد.

ساده‌ترين پاسخ به اين پرسش اين است که شما را براي رسيدن به اهداف به‌خصوصي استخدام کرده اند.

دستمزد يا حقوق عبارت است از مبلغي که براي کميت و کيفيتي معين از کاري پرداخت مي‌شود که در ترکيب با کارهاي ديگران محصول يا خدمتي را به وجود مي‌آورد که مشتري‌ها حاضرند به خاطر آن پول بدهند.

در هر کاري اهداف اصلي مورد نظر را به ندرت مي‌توان در بيش از پنج تا هفت زمينه دسته‌بندي کرد. اين اهداف همان‌هايي هستند که شما بايد براي انجام مسئوليت هاي خود و داشتن حداکثر مشارکت با سازمان خود به آن‌ها دست پيدا کنيد.

اهداف اصلي مورد نظر شبيه به کارکردهاي حياتي بدن هستند مانند کارکردهايي که به وسيله ميزان فشار خون، سرعت ضربان قلب، آهنگ تنفس و ميزان فعاليت امواج مغزي نشان داده مي شود.

فقدان هر يك از اين فعاليت هاي حياتي منجر به مرگ ارگانيسم خواهد شد. به همين طريق، عدم موفقيت ما در دستيابي به هريك از اهداف اصلي مورد نظر نيز منجر به اين خواهد شد که شغلتان را از دست بدهيد.

به عنوان مثال، اهداف اصلي در مديريت عبارتند از: برنامه‌ريزي، سازمان‌دهي، گرفتن پرسنل، تفويض اختيار، نظارت، ارزيابي و گزارش گيري. اين ها زمينه هايي هستند که يك مدير بايد در آن‌ها به نتايجي دست يابد تا بتواند در کار خود به موفقيت برسد.

nlp

بايد براي کاري که انجام مي دهيد دانش و مهارت‌هاي اساسي را داشته باشيد.

 اين ضروريات مرتباً در حال تغيير هستند. در وهله نخست بايد توانايي ها و مهارت هاي اساسي که اين امكان را فراهم مي کند تا کارتان را انجام بدهيد به دست آوريد.

اما اهداف اصلي مورد نظر همواره در کار شما نقش بنيادي را ايفا مي کند و تعيين کننده ي موفقيت يا شكست شما در کارتان هستند.

اگر مي خواهيد در کارتان موفق باشيد بايد در حوزه ي اهداف اصلي کار توانا باشيد، حوزه اي که مسئوليت کامل آن با شماست.

اگر شما در اين حوزه فعال نباشيد، هيچ کس ديگري در آن فعاليت نخواهد کرد. حوزه اهداف اصلي حوزه فعاليت هايي است که شما آن را تحت کنترل داريد، حوزه اي که از يك طرف برون داد کار شماست و از طرف ديگر درون داد کار ديگران است و موجب همكاري بين شما و ديگران مي شود.

نقطه شروع داشتن عملكرد بالا براي شما اين است که ابتدا اهداف اصلي کارتان را مشخص کنيد.

با رئيستان در اين مورد صحبت کنيد و فهرستي از برون دادهاي حوزه کاريتان تهيه کنيد و مطمئن شويد که افرادي که از نظر شغلي مافوق شما، کمتراز شما، و نيز پايين تر از شما هستند بااين فهرست موافقند.

به عنوان مثال، براي يك فروشنده پيدا کردن مشتري جديد از اهداف اصلي محسوب مي‌شود. موفقيت در اين کار بخش اساسي تمامي فرآيند فروش است.

تمام کردن يك فروش هم از هدف هاي اصلي اين شغل محسوب مي‌شود. به انجام رسيدن يك فروش موجب مي شود تا زحمات بسياري افراد ديگر که در توليد و ارائه ي محصول يا خدمات عرضه شده سهيم بوده اند به نتيجه برسد.

براي صاحب يك شرکت يا مديرعامل آن موفق شدن در گرفتن وام بانكي از اهداف اصلي محسوب مي شود. استخدام کردن افراد شايسته و محول کردن درست کارها به آنان نيز از اهداف اصلي اين کار است.

براي يك منشي يا مسئول پذيرش، تايپ کردن يك نامه و يا پاسخ دادن به تلفن ها و وصل کردن سريع و درست آن‌ها به شخص موردنظر از اهداف اصلي اين شغل به شمار مي آيد.

توانايي افراد در انجام سريع و بسيار خوب اين وظايف اصلي تعيين کننده ي ميزان حقوق و امكان پيشرفت آنها در کارشان است.

پس از آنكه اهداف اصلي کارتان را مشخص کرديد، قدم بعدي نمره دادن، از يك تا ده، به نحوه ي فعاليت هاي خود در رسيدن به هر کدام از اين اهداف است.

در کدام زمينه قوي‌تر و در کدام زمينه ضعيف‌تر هستيد؟ در مورد کدام يك از اهداف نتايج عالي بدست آورده ايد و در مورد کدام يك عملكرد ضعيفي داشته ايد؟

در اين مورد قانوني وجود دارد: هدفي که در آن ضعيف ترين عملكرد را داشته ايد همان جايي است که شما بايد ساير توانائي ها و مهارت‌هاي خود را به کار گيريد.

منظور اين است که حتي اگر براي مثال در رسيدن به شش هدف از هفت هدف اصلي کارتان بتوانيد عملكرد عالي داشته باشيد، عدم توانايي و يا نداشتن مهارت کافي جهت دستيابي به هفتمين هدف، شما را از موفقيت باز مي‌دارد و ميزان موفقيت شما را در استفاده از توانايي‌ها و مهارت ها در ساير زمينه ها و اهداف اصليتان محدود مي‌کند.

ضعف شما در يك زمينه مي تواند مانع کارايي و اثربخشي شما و عامل اصلي برخوردها، اختلاف‌نظرها و در نهايت شكست شما در کار بشود.

براي مثال يكي از اهداف اصلي يك مدير تفويض اختيار است. توانايي انجام اين کار براي يك مدير بسيار مهم است زيرا اين کار او را قادر مي‌کند تا مديريت کند و بتواند از طريق به‌ کار گرفتن توانايي‌هاي ديگران به اهداف سازمان برسد. مديري که نتواند به خوبي کارها را به ديگران بسپارد، قادر نخواهد بود از ساير مهارت‌ها و توانايي‌هاي خود حداکثر استفاده را بكند.

عدم توانايي در محول کردن درست کارها به افراد ذيصلاح به تنهايي مي تواند باعث شكست يك مدير در کارش باشد.

يكي از علت هاي اصلي تنبلي و تأخير در انجام کار اين است که مردم از انجام کارها و فعاليت هايي که در گذشته در آن حوزه ها عملكرد ضعيف داشته اند خودداري مي کنند.

اکثر مردم به جاي تعيين هدف و برنامه‌ريزي براي بهبود و پيشرفت در زمينه هايي که در آن ضعف دارند آن زمينه را به طور کلي کنار مي گذارند. اين کار فقط وضع را بدتر مي کند. به عكس، هر چه توانايي شما در زمينه هايي که در آن ضعف داريد بيشتر شود، انگيزه‌ي شما براي انجام آن کار بيشتر مي‌شود، کمتر تنبلي به سراغ شما مي‌آيد و بيشتر مصمم مي‌شويد تا آن کار را تمام کنيد و يا در آن زمينه به مهارت بالاتري دست پيدا کنيد.

حقيقت اين است که هر کسي نقاط قوت و ضعف دارد. از توجيه کردن و دفاع از نقاط ضعفتان دست برداريد. به جاي اين کار آن ها را دقيقاً مشخص کنيد.

هدف خود را تعيين کنيد و براي آن‌كه در هر يك از زمينه‌هايي که در آن ضعيف هستيد بهترين باشيد برنامه ريزي کنيد. فكر کنيد! شايد براي آنكه در کارتان بهترين باشيد فقط به يك مهارت ديگر نياز داشته باشيد.

يكي از مهم‌ترين پرسش‌هايي که هميشه بايد از خودتان بپرسيد و به آن جواب بدهيد اين است: “چه مهارتي است که اگر من در آن عالي باشم بيشترين تأثير مثبت را روي کار يا شغل من مي‌گذارد؟” از اين به بعد براي پيشرفت در کارتان از اين پرسش استفاده کنيد و پاسخش را از خودتان بخواهيد.

احتمالاً جوابش را از قبل مي‌دانيد. از رئيستان، همكارانتان، دوستانتان و اعضاي خانواده تان نيز اين سؤال را بپرسيد. پاسخ پرسش را پيدا کنيد و سپس براي پيدا کردن مهارت و عملكرد عالي در آن زمينه دست به کار شويد.

چيزي که مايه ي خوشحالي است اين است که تمامي مهارت‌هاي کاري قابل يادگيري است.

وقتي فرد ديگري در يكي از مهارت‌هاي اصلي عملكرِد عالي دارد معني اش اين است که شما هم اگر بخواهيد مي توانيد در آن زمينه عالي باشيد. يكي از سريع ترين و بهترين راه ها براي از بين بردن تنبلي و انجام سريع‌تر کار اين است که در حوزه هاي اصلي کارتان عملكرد عالي داشته باشيد. اين مهم ترين کاري است که مي‌توانيد در زندگي حرفه اي خود انجام دهيد.

اهداف اصلي کارتان را مشخص کنيد.

 هدف‌هايي که رسيدن به آن‌ها نشان‌دهنده‌ي آن است که کارتان را به بهترين نحو انجام مي‌دهيد مشخص کرده و آن‌ها را روي کاغذ بياوريد.

سپس به هر کدام از آن‌ها با توجه به نحوه‌ي عملكرد خود در آن زمينه از يك تا ده نمره بدهيد، و آنگاه توانايي يا مهارتي را که اگر به خوبي از پس آن برآييد بيشترين تأثير را روي کارتان دارد تعيين کنيد.

فهرست اهداف اصلي را به رئيس خود نشان بدهيد و نظر او را بخواهيد.

از اظهارنظرهاي صادقانه استقبال کنيد. شما فقط در صورتي در کارتان عملكرد بهتري خواهيد داشت که بتوانيد از نظرات سازنده‌ي ديگران استفاده کنيد.

در مورد فهرستي که تهيه کرده‌ايد با کارکنان، همكاران و همسر خود مشورت کنيد. عادت کنيد که از اين به بعد مرتباً اهداف اصلي کارتان را تجزيه و تحليل کنيد.

هرگز از بهبود کار دست برنداريد. همين تصميم به تنهايي مي‌تواند زندگيتان را متحول کند.

برای موفقیت در زندگی، خلاف جریان  حرکت کنید

مطمئن باشید که با پشتکار کافی و قرارگیری هوشمندانه در محل مناسب، به خوش اقبالی دست خواهید یافت.

برای خوش اقبالی باید با افراد جدید ارتباط برقرار کنید

روش های بسیاری وجود دارد که به کمک آن ها می توانید از فرصت های زندگی تان به نحو احسن استفاده کنید.

یکی از این روش ها، ایجاد شبکه ای گسترده از آشنایان است.

احتمال بروز فرصت ها در هنگام مراوده با افراد جدید و ناآشنا، بیشتر از زمانی است که در جمع دوستان و خانواده تان هستید.

مارک گرانووتر، جامعه شناس آمریکایی، این پدیده را قدرت پیوندهای ضعیف نامیده است.

در این روش شما باید سعی کنید ایده یا تفکر خود را با هر شخص جدیدی که می بینید، در  میان بگذارید. با این کار به مرور زمان،‌به فرد مناسب برمی خورید، کسی که شما را در رسیدن به هدفتان یاری می کند.

برای مثال ممکن است شخصی را ملاقات کنید که امکان مصاحبه در شرکت مد نظرتان را برای تان فراهم کند.

روش دیگر برای بهره گیری از فرصت ها ، ایجاد تنوع در زندگی تان است .

هیچ کس دقیقا نمی داند که انجام چه کارهایی در آینده ثمربخش و به نفعش خواهد بود.

فعالیت و توانمندی در زمینه های مختلف، فرصت  های بیشتری را فراهم می کند و احتمال موفقیت فرد را افزایش می دهد . همچنین، اگر یک فرصت از دست برود، فرصت های بیشتر دیگری وجود دارند.

نکته ای که باید به آن توجه کنید. این است که فرصت ها در آغاز می توانند کوچک باشند، پس باید بتوانید آن ها را شناسایی کنید . برای درک بهتر این مساله به این مثال توجه کنید:

در سال ۱۹۲۸، الکساندر فلمینگ، پزشک و میکروب شناس اسکاتلندی، روی باکتری خاصی تحقیق می کرد.

در همان روزها او پس از تعطیلاتی  طولانی به آزمایشگاه خود بازگشت و صحنه عجیبی را دید.

او مشاهده کرد یکی از ظروف حاوی کشت این باکتری در معرض هوا قرار گرفته و قسمت هایی از آن با کپک پوشیده شده است .

در قسمت هایی که این کپک نفوذ کرده بود، باکتری ها به کلی از بین رفته بودند. اگر هر کس دیگری جای فلمینگ بود ، ممکن بود آن ظرف را دور بیاندازد ، اما فلمینگ فرصت پیش آمده را غنیمت شمارد . در نهایت ، او توانست پنی سیلین را کشف کند و برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۴۵ شود.

برای خوش اقبالی باید با دیگران متفاوت باشید

  • مارکوس گلدمن، بانکدار آمریکایی آلمانی تبار، شرکت گلدمن ساکس را در سال ۱۸۶۹، در شهر نیویورک تأسیس کرد. این شرکت خدمات مالی و بانکداری آمریکایی و چند ملیتی ارائه می دهد.

    شایعه ای درباره این شرکت وجود دارد که بر اساس آن ، فرم های استخدام تحلیلگرهای مالی جدید، به دو دسته تقسیم می شوند و سپس ، یک دسته مورد بررسی قرار می گیرد و دسته دیگر دور ریخته می شود. اگر کسی خوش شانس  باشد، فرمش به دسته اول می رود، وگرنه باید قید استخدام در این شرکت را بزند.

    به نظر شما در چنین شرایطی چگونه می توانید مطمئن شوید که فرم استخدامتان در دسته ای قرار دارد که بررسی می شود؟

    بهترین کار این است که نشان دهید با دیگران متفاوت هستید تا فرم استخدامتان حتما بررسی شود.

    اما بدون آنکه مسئول استخدام شما را شخصا ملاقات کند، چگونه می تواند بفهمد که با دیگران تفاوت داید؟ جواب این سوال در گسترش شبکه آشنایان و قدرت پیوندهای ضعیف قرار دارد.

    برای مثال، اگر یکی از نزدیکان تان در شرکت مورد نظرتان شاغل است ، آن شخص می تواند معرف شما باشد و فرآیند مصاحبه و استخدام شما را تسهیل کند .

    شاید این کار غیر منصفانه به نظر برسد، اما در واقع این طور نیست. اهمیت قرارگیری در محل مناسب برای بهره مندی از فرصت ها را به یاد بیاوید . داشتن معرف در یک شرکت، نشان می دهد که شما به خوبی  شبکه سازی کرده، در محل مناسب قرار گرفته و با فراد مناسب ملاقات کرده اید و توانسته اید توانمندی هایتان  را به نمایش بگذارید.

  • نکته مهم دیگری که در  رابطه با استخدام در یک شرکت وجود دارد این است که شما باید از خود تلاش و پشتکار نشان دهید.

    در  بسیاری از مواقع ، برای تعداد محدودی از فرصت های شغلی، کاندیدهای زیادی وجود دارند. میزان تلاش و پشتکار افراد عامل تعیین کننده ای برای استخدام آن هاست. برای مثال کسانی که سعی می کنند با مسئول استخدام ، شخصا تماس بگیرند یا از افراد معتبر توصیه نامه بگیرند، نشان می دهند که واقعا مشتاق هستند در آن شرکت استخدام شوند و شانس بیشتری دارند.

    افرادی که برای دستیابی به یک موقعیت شغلی تلاش می کنند، نشان می دهند که با دیگران متفاوت هستند.

    اما باید توجه داشته باشید که یک توصیه نامه به تنهایی تنظیم کننده موفقیت شما نیست. بنابراین باید فرصت های خود را نیز به حداکثر برسانید.

    به عنوان مثال، هر سه ستاره سریال تلویزیونی دختران از مزیتی غیرعادلانه در فرآیند انتخاب بازیگر برخوردار بودند، زیرا هر یک از آن ها یا والدین مشهوری داشتند یا تهیه کننده برنامه را از قبل می شناختند. با این وجود، هیچ یک از آن ها تنها به این مزیت اتکا نکردند و تلاش کردند تا نشان دهند که بهترین گزینه برای آن نقش ها هستند. همین امر نیز منجر به موفقیت بزرگ این سریال شد.    

  • خوش اقبالی در روابط عاطفی هم موثر است

مردم اغلب در مورد میزان خوش اقبالی یا بداقبالی شان در یافتن نیمه گمشده صحبت می کنند اما نکته ای که به آن توجه ندارند این است که عوامل دیگری جز شانس محض، در این مورد نقشی ندارد.

شما برای یافتن شریک زندگی مناسب، باید در محل مناسب باشید.

همان طور که قبلا گفته شد، برای افزایش اقبال خود، باید در محل هایی حضور داشته باشید که فرصت های فراوانی در آن وجود دارد. این موضوع در مورد ملاقات شریک زندگی تان نیز صدق می کند. برای مثال،‌اگر به هنر علاقه دارید و ترجیح می دهید شریک زندگی تان هم به هنر علاقمند باشد، باید سری به گالری های نقاشی یا عکاسی بزنید؛ شاید فرد مورد نظرتان را آن جا ملاقات کنید.

همچنین، این نکته را در نظر داشته باشید که زیاد بودن افراد حاضر در یک جمع، تضمین کننده یافتن شریک احتمالی تان نیست. به عنوان مثال، احتمال اینکه در عروسی دوستتان با ۱۲۵ مهمان، شخص مورد نظرتان را ملاقات کنید،‌بیشتر از آن است که او را در میان ۲۰۰۰۰ تماشاچی در یک مسابقه فوتبال ببینید. پس باید سعی کنید در محیط هایی  حضور داشته باشید که بتوانید با افراد ارتباط برقرار کرده و صحبت کنید.

پس از یافتن فرد مناسب، نباید به دنبال نقاط ضعف او باشید، زیرا هیچ کس کامل نیست  و همه ما نواقصی داریم . گاهی اوقات ممکن است آن قدر روی ویژگی های منفی شریک زندگی تان تمرکز کنید که از او ناامید شوید و بخواهید دنبال شخص دیگری بگردید که کامل است.

دکتر بری شوارتز، روان شناس آمریکایی، معتقد است که این مشکل،‌از تناقض انتخاب ریشه می گیرد. زمانی که شما گزینه های بسیاری برای انتخاب دارید، تصمیم گیری برایتان سخت می شود و در صورت انتخاب دائما فکر می کنید که شاید گزینه های دیگر بهتر بودند . به همین خاطر به جای لذت بردن از آن چه که دارید ، همواره به دنبال چیزهایی هستید که ندارید.

این نکته در مورد انتخاب شریک زندگی تان هم صادق است . تناقض انتخاب باعث می شود که شما ویژگی های مثبت شخصی را که انتخاب کرده اید نبینید و بر ویژگی های منفی اش متمرکز شوید. همین مساله منجر به کاهش رضایت شما از انتخابی می شود که در واقع، برایتان مناسب است.

نتایج یک نظرسنجی درباره معنی خوش اقبالی در عشق که نویسندگان این کتاب برگزار کردند، نشان داد که تنها ۷ درصد از شرکت کنندگان اعتقاد داشتند که خوش اقبالی یعنی یافتن فرد کامل، در حالی که ۸۰ درصد از آن ها بر این باور بودند که خوش اقبالی در عشق ناشی از توجه به نیازهای طرف مقابل به اندازه نیازهای خودشان است.

شما با زمان و تلاش  کافی می توانید رابطه ای قوی ایجاد کنید که احساس خوش اقبالی در عشق را برایتان فراهم می کند. به خاطر داشته باشید که خوش اقبالی در عشق، به آسانی در اختیار شما قرار نمی گیرد و برای رسیدن به آن باید تلاش کنید و آن را بسازید.

به کودکان بیاموزید که توانایی کنترل زندگی شان را دارند<br>

کودکان خوش اقبال، شادتر از هم بازی های خود هستند. اما چگونه می توان اقبال کودکان را افزایش داد ؟ جهت افزایش اقبال کودکان، باید به آن ها نشان دهید که فرصت های انبوهی برایشان مهیا است. البته نباید آن ها را مجبور کنید که مسیرمشخصی را به انتخاب شما برگزینند.

دکتر جسیکا لونشتاین، معلم مدرسه ای در نیویورک، عقیده دارد در صورتی که کودکان و حتی بزرگسالان باور داشته باشند که زندگی شان تحت کنترل اقدامات خود آن هاست . نه عوامل خارجی، شادتر خواهند بود. او همچنین توضیح می دهد که والدینی که در انتخاب معلمان فرزندشان دخالت می کنند، به استقلال و یادگیری او آسیب می رسانند.

شما باید به کودکان خود اجازه دهید که نتایج تلاش هایشان را مشاهده کنند، حتی اگر این تلاش ها در مسیر اشتباهی باشد و یا نتیجه مطلوبی نداشته باشد، زیرا در این صورت فرزندتان درس های بسیاری در مورد خودش و دنیا می آموزد. آن ها همچنین می توانند اشتباهات خود را درک کنند و از آن ها درس بگیرند.

درس دیگری که می توانید به فرزندتان بدهید و به افزایش اقبال شان کمک کنید این است که آنها مجبور نیستند شیوه های سنتی و موجود را به کار گیرند و مسیری را در زندگی پیش بگیرند که همه طی کرده اند. آن ها می توانند راه جدیدی را کشف و امتحان کنند.

بیل گیتس و پاول آلن را در نظر بگیرید. آن ها در دوره دبیرستان، کسب و کار کوچکی در زمینه تحلیل داده ها به راه انداختند که البته به شکست منجر شد. اما چه عاملی باعث شد که بعدها همین دو نفر توانستند شرکت مایکروسافت را تاسیس کنند؟

آلن و گیتس از حمایت خانواده هایشان برخوردار بودند و همین مسئله ، دلگرمی و پشتوانه آن ها برای ادامه مسیر بود.

به عنوان مثال پدر گیتس به جای آن که او را وادار به تمرکز بر روی درس های مدرسه اش کند، او را تشویق کرده بود که به کارش ادامه دهد و حتی در این مورد، با مدیر مدرسه نیز صحبت کرده بود. خانواده آلن و گیتس به آن ها اجازه دادند که به دنبال ماجراجویی های در ظاهر بی اهمیت شان بروند و با این کار باعث ایجاد خودباوری در این دو نوجوان شدند . در نهایت نیز همین خودباوری آن ها باعث شد که به افرادی موفق و خوش اقبال تبدیل شوند.

این نکته را به خاطر داشته باشید اگر می خواهید اساس موفقیت فرزندتان در آینده را مهیا کنید باید به آن ها بیاموزید که توانایی کنترل تصمیمات شان را دارند و باید مسئولیت آن ها را بپذیرند.

آماده سازی و عکس العمل مناسب، از جمله راههای گریز از بداقبالی است.

گاهی بداقبالی به صورت ناگهانی به سراغ شما می آید. جلوگیری از بداقبالی مانند به وجود آمدن خوش اقبالی است. شما باید آماده باشید و زیرکانه با شرایط رو به رو شوید.

آماده سازی خود بهترین راه مقابله با بداقبالی هایی است که ممکن است برایتان رخ دهد . برای آماده سازی در مقابل بداقبالی ها بهتر است با قدم های کوچک آغاز کنید.

به عنوان مثال در رابطه با مسائل مربوط به سلامتی، بهتر است به جای نگرانی در مورد کوچک و قابل کنترل تمرکز کنید. طبق مطالعه ای که در دانشکده سلامت عمومی هاروارد انجام گرفت، مشخص شد که سالانه بیش از ۱ میلیون آمریکایی به دلیل مشکلات وزنی، استعمال دخانیات و فشار خون بالا دچار مرگ زودهنگام می شوند. این در حالی است که با اندکی توجه و رعایت نکات کوچک، همه این مشکلات جسمی به راحتی قابل حل هستند.

نگرانی ما در مورد حمله یک کوسه یا یک ویروس نادر، بسیار نامعقول است، زیر احتمال مواجه با این موارد بسیار اندک است. در مقابل، تصادفات رانندگی روزانه جان صدها نفر را می گیرد، اما جالب است که کسی نگران این مساله نیست بنابراین اگر نگران سلامتی خود هستید در اولین قدم به فکر رعایت نکات کوچک اما مهم باشید . در رابطه با فجایع انسانی یا طبیعی نیز ، رعایت احتیاط بهترین کاری است که می توانید انجام دهید . همیشه احتمال وقوع این گونه اتفاق ها را در نظر بگیرید و اقدامات احتیاطی لازم را انجام دهید. به عنوان مثال، جهت اطمینان، زمانی را به بررسی خروجی های اضطراری در هتل ها یا ساختمان های جدید یا حصول اطمینان از وجود لوازم اطفاء حریق اختصاص دهید.

راه دیگری برای پیشگیری از بداقبالی ها  کنترل عکس العمل هایتان است . به بیانی دیگر شما می توانید با داشتن نگرشی مثبت ، بداقبالی را به خوش اقبالی تبدیل کنید.

برای مثال، لی چایلد نویسنده ای است که پس از ۱۳ سال سابقه کار در شغل پیشینش، اخراج شد. اما او با زیرکی توانست این بداقبالی را به فرصتی در زندگی اش بدل کند.او از خشم خود در راستای خلق رمان های پرفروش جک ریچر استفاده کرد و از این راه ، موفقیت و ثروت زیادی به دست آورد.

این موضوع تحت عنوان استراتژی صعود به تپه محلی شناخته می شود.

یعنی به منظور رسیدن به قله ای بلندتر از قله ای که اکنون در حال صعود به آن هستید ، اغلب ابتدا باید از یک دره پایین بروید.

به یاد داشته باشید که سخت کوشی تنها یک روش برای افزایش خوش اقبالی نیست، بلکه می تواند در رویارویی با بداقبالی نیز به شما کمک کند.

سخن پایانی

اقبال، بیشتر از آن چه که فکر می کنید، تحت کنترل شماست. با پیروی از اصول بیان شده در این مقاله می توانید اقبالتان را افزایش دهید. برای این کار شما باید سخت کوشی ،‌استعداد و شانس را با هم ترکیب کنید و برای رویارویی با فرصت ها آماده شوید.همچنین فراموش نکنید که برای بهره مندی هرچه بیشتر از فرصت ها باید در محل مناسب حضور پیدا کنید؛ یعنی به جاهایی بروید که فکر می کنید احتمال فراهم شدن فرصت های جدید در آن جا بیشتر است.